وهابیت، هر روز به این شبهه دامن میزنند که شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، افسانهای بیش نیست و او شهید نشده است و به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.آیا واقعا چنین قضیه ای افسانه است؟؟!! طالبان حقیقت را به مطالعه ی مختصر زیر دعوت می کنم:
ما به اهل سنت و هرکسی که این عقیده را دارد می گوییم:اگر در این زمینه، توانائی علمی دارید، این ادله را رد کنید و در آن مناقشه کنید و اگر ادله خاصی برای شما وجود دارد مبنی بر وفات طبیعی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ارائه کنید. کتابهای معتبر اهل سنت با سندهای معتبر قضیه ی هجوم به خانه ی حضرت فاطمه ی زهراء سلام الله علیها را نقل کردهاند.از جمله آن منابع، معجم کبیر طبرانی و تاریخ اسلام ذهبی است.
عزیزان اهل سنت میدانند که ذهبی از استوانههای اصلی و اساسی علمای اهل سنت است. معمولا روایتی را که با عقائد اهل سنت، به ویژه اگر گردی بر دامن خلفاء راشدین بنشاند، آقای ذهبی آن را نقل نمیکند و اگر آن را نقل کند، فورا مناقشه و ردّ میکند. حتی اگر دلیل علمی برای ردّ احادیث مربوط به فضائل اهل بیت (علیهم السلام) یا مطاعن خلفاء نداشته باشد، فورا میگوید: یشهد القلب أنه باطل. قلب من شهادت میدهد که این باطل است. یعنی یکی از مبانی جرح و تعدیل در نزد آقای ذهبی، قلب ایشان است. اگر قلب ایشان شهادت داد که یک روایت باطل است، باطل است؛ حتی اگر از أوثق ثقات نقل شده باشد و سندش صحیح اعلائی باشد.
با توجه به این ویژگی که در آقای ذهبی هست، این روایت مربوط به شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و هجوم به خانه ایشان با اعتراف خلیفه اول را در تاریخ اسلام، جلد3، صفحه117 نقل میکند، بدون آنکه مناقشهای داشته باشد. آقای طبرانی در معجم کبیر، جلد1، صفحه62 این روایت را نقل میکند. متن روایت، طولانی است.
جناب ابوبکر در آخرین لحظات عمرش در جمع صحابه اظهار داشتند: من تعدادی از کارها را انجام ندادم و علاقه داشتم که انجام دهم و برخی از کارها را انجام دادم و به خاطر آنها پشیمان هستم و تأسف میخورم.
از جمله کارهایی که ابوبکر گفت من پشیمان هستم از انجام آن، حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بود که ایشان میگوید: إنی لا آسی على شئ إلا على ثلاث فعلتهن، وددت أنی لم أفعلهن و ثلاث لم أفعلهن وددت أنی فعلتهن و ثلاث وددت أنی سألت رسول الله صلى الله علیه و سلم عنهن، فأما الثلاث اللاتی وددت أنی لم أفعلهن: فوددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و أن أغلق علی الحرب ... . سه چیز است که من تأسف میخورم که ای کاش انجام نداده بودم ... ای کاش دستور حمله به خانه فاطمه را نداده بودم، ای کاش این حرب و جنگ علیه دودمان فاطمه را ترک کرده بودم.
- مجمع الزوائد للهیثمی، ج5، ص202
ـ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج2، ص46
- کنز العمال للمتقی الهندی، ج5، ص631
ـ تاریخ مدینة دمشق لأبن عساکر، ج30، ص418
ـ تاریخ الطبری، ج2، ص619
یعنی مسئله طوری بود که خلیفه اول از این هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و حمله به خانه نبوت و ورود به عُنف بر آن خانه را به منزله جنگ تلّقی میکند. این مطلبی است که بزرگان اهل سنت نقل کردهاند. آقای ضیاء الدین مقدسی که از علمای بزرگ اهل سنت و حنبلیها است و ذهبی در شرح حال ایشان میگوید: الإمام العالم الحافظ الثقة الحجة عالم بالرجال امام و پیشوا و حافظ و مورد وثوق و گفتارش حجت و آگاه به علم رجال است.
تذکرة الحفاظ للذهبی، ج4، ص1405
ایشان وقتی به این روایت میرسد، میگوید: هذا حدیث حسن عن أبی بکر. این روایتی که ابوبکر اعتراف میکند، صحیح و حسن است.
الأحادیث المختارة، ج10، ص90-88
همچنین آقای سیوطی کتابی دارد به نام مسند فاطمه و در صفحه 34، این روایت را تصحیح میکند. از علمای بزرگ اهل سنت عربستان سعودی، جناب حسن بن فرحان مالکی هم میگوید: إذن هی ثابتة بأسانید صحیحة، بل هی ذکری مؤلمة. این روایت هجوم به خانه فاطمه، با سندهای صحیح نقل شده است و این قضیه، یک یادواره دردناک و دردآور است.
قراءة فی کتب العقائد، ص52
خود ابنتیمیه حرانی ـ تئورسین وهابیت و بزرگ نظریهپرداز وهابیت ـ در برابر روایات متعددی که درباره هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است، نمیتواند بیتفاوت ردّ شود و میگوید: غایة ما یقال: إنه کبس البیت، لینظر هل فیه شئ من مال الله الذی یقسمه. آقای ابوبکر و عمر آمدند به زور حریم خانه فاطمه را شکست و وارد خانه او شد تا ببیند آیا در خانه او چیزی از بیت المال هست تا بردارد و در میان مستحقّین توزیع کند. من نمیدانم آقای ابنتیمیه این رَمْی به غیب را از کجا میآورد؟ آیا خود عمر میگوید که من به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) هجوم بردم تا اموالی که در آنجا بود را مصادره کنم و در میان مستحقین توزیع کنم؟ یا مورخین این را نقل کردهاند یا کسی از علمای اهل سنت، اینچنین شهادتی داده است؟ چطور شد که آقای ابنتیمیه در قرن هشتم هجری اینچنین کشفی میکند که هدف خلیفه دوم این بود؟ با این که روایات متعددی را ابن أبی شیبة و طبری و بلاذری دارند و صراحت دارند که وقتی جناب عمر آمد پشت درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، گفت: قسم به خدا! اگر برای بیعت حاضر نشوید، خانه را با ساکنین آن به آتش میکشم. هدف ایشان این بود و زبان ایشان هم این است. جالب این که آقای جوینی، استاد ذهبی که ذهبی در شرح حال او میگوید: الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الأسلام. پیشوا و محدث یگانه است و بالاترین کمالات را دارد و مایه افتخار اسلام است.
تذکرة الحفاظ للذهبی، ج4، ص1505
ایشان روایتی را در فرائد السمطین، جلد2، صفحه34 از قول نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند: بعد از من، پهلوی فاطمه را خواهند شکست، محسنش را سقط خواهند کرد و فاطمه نزد من میآید: مغمومة مغصوبة مقتولة. در حالی که غمناک است و حق او را غصب کردهاند و او را به شهادت رساندهاند. این شهادت صریح و آشکاری است بر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها). خود آقای شهرستانی در الملل و النحل از قول نظّام ـ از علمای بزرگ اهل سنت و معتزلین ـ نقل میکند: إن عمر ضرب بطن فاطمه علیها السلام یوم البیعة حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدار غیر على و فاطمة و الحسن و الحسین.
خلیفه دوم در روز بیعت آن چنان با لگد بر شکم فاطمه زد که نوزادی که در شکم داشت، افتاد و سقط شد. عمر فریاد میزد: خانه فاطمه را با همه ساکنین آن آتش بزنید. حال آنکه در خانه فاطمه، کسی غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین نبود.
الملل و النحل للشهرستانی، ج1، ص57، چاپ دار المعرفة بیروت
آیا اینها عبارات شیعه است؟ آقای شهرستانی در سال 548 هجری از دنیا رفته است. این قضایا در گذشته بوده و مسئله شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و سقط جنین و شکسته شدن پهلوانش، در تاریخ شیعه و سنی نقل کردهاند. لذا ما نمیتوانیم بگوییم که این مسئله، افسانه است. بله، ما هم میگوییم ای کاش افسانه بود! و ای کاش اینچنین هجومی به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) صورت نگرفته بود! ما هم آرزو میکنیم که این کاش قلب دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین روزهای رحلت پدر بزرگوارش شکسته نمیشد و ای کاش قلب مقدس ائمه هدی (علیهم السلام) به درد نیامده بود که در هر فرصت مناسب، موضوع شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را مطرح و گریه میکردند. ولی اینچنین اتفاقی افتاد و تاریخ اسلام را در واپسین روزهای رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آآآآله و سلم)، با یک معزل و مشکلی مواجه کردند و نقطه تاریکی در تاریخ اسلام ثبت کردند.